بهار را باید فصل خواب، بیخیالی، فارغ از همه چی، تنبلی، فوق ریلکسی، یه هوای عالی، قدم زدن، تفریح کردن و نامگذاری کرد!

واقعاً چرا من اینجوری شدم. دوز بیخیالی خونَم به نهایتش رسیده فک کنم. ازونایی شدم که هیچی براشون مهم نیست . بدنم دیگ نمیکشه! 

جالب بود اگر آدما تو همچین موقعیت هایی خونِ شون رو عوض میکردند ! 

تو بازه زمانیم که باید پامو بذارم روی گاز تا خود مقصد ولی برعکس انگار قصد دارم یه جا وایستم برای خواب .

با این حال، با این همه بیخیالی حس میکنم از درون دارم تحلیل میرم(از قول زهرا). 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Patrice علیرضا ناصری مود (کاربرگ نمرات دانش آموزان) آموزش آشپزی رهپویان هدایت باشگاه کتابـدوستان : حال خوش خواندن دخترانه هایم درب اتوماتیک | درب های اتوماتیک | درب و پنجره دوجداره شرکت چاپ و تبلیغات شهرایران آشپزی و خانه داری Assassins Creed